وقتی جمعه گوشیت رو کوک میکنی که ساعت سه نصف شب زنگ بزنه بری کوه، با خودت میگی ایشالله که زنگ نزنه و خواب بمونم.ولی دقیقا سر ساعت بیدار میشی، این بار میگی بیخیال، بزار بخوابم حالا اینهمه راهو برم تا یه قله ی دیگه که چی بشه! اینهمه قله رفتیم، چی شد تهش، ولی به خودت میگی به دوستام قول دادم باید برم.فقط اون یه دقیقه که تصمیم میگیری بلند بشی یا بخوابی سخته، همینکه بیدار بشی تمومه ساعت سه که حرکت میکنی میگی حالا برم بیرون عمراً کسی تو خیابون باشه
باکمال تعجب میبینی که خیلیها بیدارن
نیروهای شهرداری، پلیس،کارمندهای شیفت شب، کارخانهها، دانشجوهایی که باید صبح زود حرکت کنن تا به کلاسشون در یک شهر دیگه برسن و دهها شغل دیگه
در تغییرکردن یا تصمیم گرفتن برای انجام یه کار جدید فقط اولین قدمه که خیلی سخته
ما به محدوده ی امن آرامشی که داریم عادت میکنیم، خیلی از ما دوست داریم پیشرفت کنیم
اما حاضر نیستیم بهای اون رو پرداخت کنیم، حاضر نیستیم ده ماه بخونیم یه دانشگاه خوب قبول بشیم، بعدشم که بدون کنکور میریم یه دانشگاه غر میزنیم که لیاقت ما اینجا نبود.
حاضر نیستیم منظم ورزش کنیم ولی بعد یه مدت که تناسباندام نداشتیم می گیم خدایا چرا من مثل فلانی نیستم.
حاظر نیستیم چندتا دوره ی فروش بریم ولی همیشه غر میزنیم که بازار خرابه.
حاظر نیستیم چندتا کلاس تخصصی بریم ولی همیشه میگیم چرا از من خرید نمیکنن.
اون ساعتهایی که همه خوابن آدمای زیادی بیدار هستن و برای خواسته هاشون تلاش میکنن
اون ثانیههایی که ما زیادی میخوابیم از هزاران نفر که هدف دارن عقب میفتیم
حالا بازم یکی میگه من نمیخوام با بقیه رقابت کنم ولی با خودمون چی!؟
شاید کافی باشه گاهی فقط چند قدم از خود قبلیمون جلو بزنیم
لازم نیست با بقیه رقابت کنیم
رقابت اصلی با نقطه شروع خودمونه
با جایی که ازش اومدیم
یا جایی که الان هستیم.